دوشنبه, آگوست 25

نویسنده: مسکینیار

یادداشت: نقل قول از کتاب “تاریخ غریب” که دارایی اشتباهات املایی و انشایی است، بدون تغییرات و اصلاحات نشر شده است.

سیدنادرشاه کیانی یکی از افراد نهایت مستبد وستمگر کیانی ها با کارنامه های استخباراتی پيچيده  است که مانند دگروال لاورنس عضو استخباراتی MI6 که تحت نام حاجی سید پیر کرم شاه درمسجد پل خشتی مردم را به مدت بیست سال رهبری ونماز جماعت میداد، بعدآ افشای گردید که او عضو استخبارت کشور بریتانیا است.  طوریکه ملاحظه‌ای می‌گردد هر دو فرد متذکره درعین زمان در دهه اول سال 1300 هجری در افغاستان فعالیت مینمودند.

سید نادرکیانی نظر به نقش وضرورت وظیفوی با خانواده‌های شاهی با استفاده ازهمه امکانات با شاه حبیب الله ، شاه امان‌الله ومحمد نادر شاه بسیار نزدیک همکاری داشتند و بحیث نماینده هزاره‌های اسماعیلیان از آدرس سید تیمور مسؤلیت داشت.همیشه در اجرا وظایف خویش با صداقت و وفاداری به دستور خانواده شاهی دربین مردم عمل مینمود.

 اما سیدنادر وخانواده اش همواره درتلاش پنهان نمودن هویت اصلی شان بود و ازهر طریق ممکن برای شان هویت سازی جعلی مینمودند که در مورد تاریخ وجودی خانواده اش در افغانستان در “تاريخ غریب” چنین تحریر داشته است :

“مدعا ومقصد از پدران ونیاکان ماست که آنها چه حال واحوال وبه چه کیش مشرب بوده اند .معلوم است که اهل سعادت وپیشوای محترم کلان معتبر ورئیس قوم خود بوده . چنانچه شاه صالح که جد این فقیر بود از طرف ایران از راه هرات وکندهار به‌سمت هزاره جات وکوهستانی تا بدین ولایت ها رسیده بودند. مردم بسیار هستند که حال برای آنها معتقد ومرید میباشند .از قرار گفتار این مردم که خوارق وکرامات بسیار از آن بزرگوار مشاهده شده بود حال اکثر هم اهل سنا وجماعت میباشند خودرا مرید ابدالی می‌گویند. جهت آنکه کدام جای چیزی کرامات از شاه صالح دیدند جادوگر گفته سید را دنبال می‌کنند شاه صالح مجبور شده رو بگریز نهاده نزدیک بوده که مردم آنرا دستگیر نمایند. ناگهان دیوار خرابه در عرض راه مشاهده می‌شود، چون اجل نرسیده بود ممکن دیوار روان گردیده باشد . حال همه هزاره جات موضعی را گردن دیوار می‌گویند. “1

همچنان درصفحه بعدی این کتاب چنین ادامه داده است :

“بیش‌از صدوبیست سال نیاکان ما  زیر اثر بائی رام دیال وپسران او بودند لاکن دیگر سید های که قوم وخویشاوندان ومریدان ما بودند میگفتند عجب است که ما همه سیدها به‌خصوص شاه عبدالهادی که اولاد ابدال صاحب میباشند ما همه زیر اثر هندو باشیم روزی همه چنین مصلحت واتفاق کرده بحضور جدم شاه عبدالهادی آمدند همه به دوری سید نشسته و شاه عبدالهادی متفکر گردیده سوال کردند که ای برادران وعزیزان شما را چه مهمی پیش آمده که چنین پریشان میبینم .در جواب سید گفتند بلی ما ها را بسیار مهمی ومشکلات روی کار است که ماهمه از حیات خود بیزار شده ایم رو بجناب آورده ایم   که جناب شما از عهده این خدمت می‌توانید برآید. ماهمه از مال وجان برای شما گذشته ایم شمارا هم لازم است که بعرض ما ملتفت شده کمر همت بسته دارید . همین مال واجبی ما ها را هندو  چرا صرف زن وفرزند خود نماید . اول به لحاظ خدا ودومین بخاطر این ریش‌سفیدان نظر کنید. که دست خود ها را بدامن شما زده‌ایم ما ها را مایوس نسازید .و شما مهربانی کرده فرموده به آستان مقدس امام زمان رفته فرمان حاصل کنید .که ماهمه از زیر اثر هندو خلاص شده دامت گیری شما باشیم .همین جا نزدیک کودی وکثیر مال خودرا بدهیم که جناب شما خاندان بزرگ میباشید .پدر ، پدر شما ها پیر خانه ما ها بوده اید وهستید و . …. وبالآخره سید را مجبور ساخته  همه مردم باهم  مصلحت نموده فی خانه یک قران و نادار یک تنگه برای سفر جدم شاه عبدالهادی جمع آوری نمودند وعازم کشور ایران می‌شوند فرمان را از حضرت امام بدست  آوردند .”2

به این اساس با توجه به محتوای متن های فوق در می‌یابیم که سید نادرکیانی بخاطر زمینه سازی های فریبکارانه هویت تاریخی شان حداقل قابل قبول دربین جامعه عقب‌مانده وکاملآ بی سواد هزاره های اسماعیلی با قصه ها وافسانه های کاذب ، دروغ وجعلی ، خود را مربوط به  قوم سادات “اولادپیغمبر” که قابل احترام وپذیرش میباشد. بالای مردم‌ مظلوم و در اسارت گرفته شده تحمیل نمودند. تلاش نمودند که به ادامه صحنه سازی های تخیلی وافسانه ای با یاوه سرای ها ، گذشته شان را که گویا از یکصدو بیست سال زیر اثر هندو ها بودند سخن میگوید . بدون در نظر داشت وضعیت اجتماعی و مذهبی اسماعیلیان و توضیح محلات اسماعیلی نشین تنها از خانواده سیدها وخودشان می‌نویسد، اعتراض می‌کنند و اتهام می‌بندد که گویا مال واجبات را هندوها صرف زندگی زن وفرزندان خویش می‌نمایند  درنهایت خلاف همه اصول های پذیرفته شده مذهبی وفریبکاری جمعی از سید ها  وسید عبدالهادی جدشان به حضور حضرت امام می‌روند و گویا فرمان مکی گری خودرا اخذ می‌کند. 

مطابق به متل عام  .”دروغگو حافظه ندارد. ” درچندین جای کتاب خویش تحریر داشته است که سید تیمورمال واجبات جماعت را مصرف زندگی شخصی  و از اطراف کابل را برای مصرف شخصی خودم وخانواده ام اختصاص داد. بر علاوه فراموش کرده بود که انتصاب مکی جدید بجای مکی برحال درجایگاهی مسؤلیت مذهبی تنها از صلاحیت حضرت امام حاضر است واگر کسی ویا کسانیکه نافرمانی کند از دایره مذهب خارج میشود .

چنانچه به همه جماعت روشن است و درکتاب تاریخ خدایار فیاض چندین بار  مکررآ از نافرمانی سیدنادرکیانی در طول زندگی اش بطور مستند تشریح شده است .

به اضافه آن سیدنادر در صفحه(۹) کتاب اش بدون ارایه اسناد تاریخی چنین می‌نویسد :

 “بعد از وفات شاه عبدالهادی پسرشان شاه حسین که شخصی صاحب معرفت ومتدین بود به منصب مکی گری مقرر شد .سید شاه حسین نسبت به شاه عبدالهادی بچشم مردم اهل زمانه نام دارد وقدم به دنیا پیش گذاشته بودند. ازسید شاه حسین هفت پسر بود بعد از وفات سید شاه حسین سید جعفر خان که پسر میانه شان بود به منصب مکی گری رسیدند . او به زمان امیر شیرعلی خان مجلس نشین بوده خیلی با عزت که بجمع مصاحب گفته می‌شد. سید جعفر خان درسال ۱۲۷۳شمسی وفات نمود .بعدآ سید گوهر خان که قبله گاه این فقیر بود به مکی گری سرافراز شد. حین کبرسن به کولاب فراری شد .سید گوهر خان به سال ۱۲۷۷ شمسی وفات نمود. مکی گری به فرزند ارجمنداش سید فریدون خان رسید. سید فریدون خان درسال ۱۲۸۷ شمسی دنیا را وداع گفت  .

بعداز ایشان مکی گری به برادر مهتر بنده سید تیمور خان از طرف مولانا سلطان محمد شاه فرمان داده شد .”  و سپس نوبت به سید نادری کیانی میرسید .

این بود بخشی از افسانه ها و قصه های تاریخ سازی فریبکارانه سید نادرکیانی در مورد جد و نیاکان اش. به این اساس با مطالعه هربخش آن  هر انسان با خرد از محتوای قصه های کاذب اش به صراحت درک میکند که بخش بزرگ  آن افسانه بیش نیست . زیرا در مورد اشخاص تخیلی بنام ابدال ،شاه عبدالهادی و شاه حسین بنام اجداد خویش بدون ارایه کدام شواهد قناعت بخش و یا ذکر تاریخ زندگی شان بحیث پیرومرشید مردم به معرفی گرفته می‌شود، نهایت مضحک واحمقانه است.

بنآ سید نادر کیانی با فریبکاری تلاش کرده است که ارتباط خانواده خودرا بدون هیچگونه ارایه شواهد ومستندات که مبین کدام حقیقت باشد تاریخ سازی تقلبی می‌ نماید.

 بنآ گفته می‌توانیم که او با فریب ونیرنگ کوشش کرده است که هویت و موجودیت تاریخی خانواده اش را بطوری جعلی طولانی نشان دهد تا برای جامعه قابل پذیرش باشد .

 به این اساس با توجه به محتوای متن های فوق  اولین تاریخ وفات جدش سید جعفر را درسال ۱۲۷۳ تحریر داشته است که خانواده اش از کشور ایران به افغانستان مهاجر شده است، واقیعت اینست که آنها چند سال قبل از تاریخ متذکره به دلیل تطبیق برنامه های استخباراتی امپراطوری بریتانیا کبیر که در کشور ایران و کشورهای جنوبی آسیا به شمول افغانستان را تحت حاکمیت خویش داشتند ، تعداد زیادی از عمال خویش را استخدام‌ مینمایند به وضاحت قابل درک است که چگونه ممکن است و به شکل استثنایی یک خانواده باسواد سیاسی – استخباراتی در داخل یک جامعه کاملآ بی سواد، فقیر وعقبمانده فعالیت و مانند سمارق سبز شود.

پس به این نتيجه میرسیم : که این خانواده بحیث عمال خارجی استخباراتی دقیقآ که در کشورما واطراف آن  رقابت های شدید برتری جوی وکشور کشایی کشورهای روسیه تزار وبریتانیا کبیر دراین ساحات  شدیدآ برنامه ریزی میگردید.

به همین دلیل از اثر مداخلات وفعالیت های استخباراتی – نظامی  ابر قدرت ها، جهان بشمول افغاستان دستخوش بدترین بحران های سیاسی- امنیتی واقتصادی گردیدند وتراژیدی های بزرگ کشتار انسانی ، آوارگی های بیشمار مردم سبب فقر وعقبماندگی جوامع مختلف گردیدند که بعدآ برای سالهای متمادی وطولانی صحنه رقابت ها و میدان جنگ های قدرت کشورهای قدرتمند جهان مانند : اتحادشوروی  , بریتانیا، آمریکا، کشورهای ناتو , چین و کشورهای خورد و کوچک دیگر نیز قرار گرفت .

 اکنون با توجه به تاریخ پراز ماجرا و واقیعات پنهان وآشکار جامعه بلا کشیده هزاره های اسماعیلی افغانستان ، واقعه که توسط خانواده کیانی-نادری به شیوه های حیله گرانه وظالمانه بالای جامعه تحمیل و به اجرا گذاشتند به توضیح بگیرم :

قسمیکه این خاندان درهمکاری با نهاد های استخبارات دولتی درجریان بحران های داخلی به سلسله عزل ونصب های سیاسی حاکمان قدرت که بخاطر حفظ منافع  طرفین در رهبری مذهبی اسماعیلی که مرکز امر ونهی،  اداره و کنترول جامعه محسوب میشد. به مشوره وهدایت قدرتمندان دولتی صورت می‌گرفت .  تا جایکه قسمت از مشکلات جامعه به بحران رفته را به نفع قدرتمندان حاکم دولتی مدیریت کنند. که نفس رسیدن به رهبری مذهبی اسماعیلی را به هدف اداره و بهره برداری مطلق در ایجاد اختلافات شدید خانوادگی کیانی ها وانتقال آن دربین جامعه به حاکمیت رهبری درداخل خانواده شان به این جایگاه بود .

متاسفانه این اختلافات برای رسیدن به قدرت ، عامل اساسی بحران ، آغاز بدبختی ها و باعث جنایات بیشمار نیز در جامعه هزاره‌های اسماعیلی بعد از وفات سید تیمور و غصب قدرت توسط برادرش سیدنادرکیانی درقدرت بوجود آمد که روند این تغییر با پلان قبلآ آماده شده از جانب سید نادر با مهارت ودقت لازم جنبه تطبیقی گرفت . قسمیکه به اساس سنت فامیلی این  خانواده پیشنهاد مکی بعدی را از جانب مکی موجود خانواده واز داخل خانواده کیانی‌ها به هر شیوه که لازم میدید جانشین خویش جهت جلو گیری از ایجاد اختلافات به اعضای خانواده اش توصیه ومعرفی مینمود که باتعقیب این سنت خانوادگی سید تیمور پسرش سید شجاع را به طوری آشکار درزمان حیات اش به جانشینی خود  توصیه نموده بود .

امازمانیکه او وفات نمود به اساس اصول مذهبی باید تائید تحریری و یا فرمان حضرت امام زمان گرفته میشد.

 به این اساس سند پیشنهاد سید تیمور مکی قبلی توسط شخصی قابل اعتمادش ارباب علی مدد و دو تن دیگر از همراهانش به وسیله اسپ  به کشور هند به حضور امام زمان اعزام گردیدند آنها بعد از سپری نمودن چندین شبانه روز با اخذ فرمان وهدایت کتبی حضرت امام  به دره کیان عودت نمودند.

اما سیدنادرکیانی با یک برنامه ریزی دقیق  زمانیکه ارباب علی مدد وهمراهان اش خسته ومانده با سپری نمودن  شب ها و روز های طولانی از کشور هند بوسیله اسپ با رنج وزحمات زیاد داخل دره کیان شدند،شخصی بنام میرزامیر از قوم ذیمیرو نیکپی به هر شیوه ممکن فرمان را از نزد ارباب علی مدد اخذ  و به سیدنادرکیانی تسلیم می‌ نماید.

 بالآخره روز موعود فرا می‌رسید. سید نادرکیانی با مشوره های لازم خانم ، مادر نهایت زرنگ  ومشاورین نزدیک شان پلان خویش را درمرحله تطبیق میگذرد . بزرگان زیادی بخصوص افراد متعلق بخود را  در دره کیان دعوت نموده تا فرمان را برای مردم توضیح دهند. او فرمان را تغییر داده خود را بحیث مکی اعلان نموده ومردم را دعوت به اطاعت مینماید.

از جمله ارباب علی مدد می‌خواست اعتراض نماید بطور عاجل توسط افراد خاص سید نادرکه قبلآ توظیف شده بودند ازصحنه خارج و به جای دیگری انتقال داده تهدید به مرگ می‌کنند . به مردم طوری وانمود میشود که گویا او مریض میباشد. درپایان او بابی رحمانه ترین شکل به قتل میرسد .

بنآ درنهایت با دریافت این واقیعت که موجودیت جعلی سازی تاریخی خاندان‌ کیانی-نادری و جنایات که تا کنون به اساس حیله، توطیه ، ایجاد اختلاف وتفریقه، تمامیت خواهی ،ظلم واستبداد استوار بوده و میباشد که عامل همه بحران های زندگی جامعه اسماعیلی گردیده است وتا کنون نیز ادامه دارد .

منابع

  1. کتاب تاریخ غریب، صفحه 5
  2. همان منبع صفحه 6
Share.
Leave A Reply

Exit mobile version